دنیای پر رمز و راز قهوه
قهوه و کافی شاپ امروزه جزیی مهم از لایف استایل بخش گستردهای از جامعه شده است. ساده انگاری است اگر تصور کنیم در دنیای امروز، قهوه صرفا یک نوشیدنی است. در این مقاله میخواهم چند نکته مهم از پشت پرده بازاریابی قهوه و کافی شاپ براتون افشاء کنم. اگر شما هم مثل من از علاقمندان به دنیای پر رمز و راز قهوه هستین، با من همراه باشید.
مردم در دنیای قهوه و کافی شاپ دنبال چی میگردن؟
در تصویر زیر به شکلی جالب نشون داده که مردم از برندهای مشهور قهوه و کافی شاپ چه چیزی انتظار دارند و اون برند چه نیازی رو پاسخ میده. مثلا استارباکس به دوست دارانش حس فرار از روزمرگی و احساس تازگی میده، در حالیکه برند ایلی به مشتریانش حس باکلاسی و پرستیژ میده. جاکبز حس سرزندگی به همراه داره و سایر برندهای معروف قهوه هم نیازهایی مثل احساس توانمندی، نظم ذهنی، حس امنیت، اطمینان، عشق، دگرگونی، احساس پیچیدگی و… رو به همراه دارند. به این مدل میگیم چرخه انگیزهها. شما در دنیای جذاب قهوه دنبال چی هستین؟ تا حالا به این فکر کردین که کدوم ویژگی دنیای قهوه شما رو اسیر خودش کرده؟
سلسله مراتب نيازهای مازلو در خصوص قهوه
اگر بخواهیم از دریچه دیگری، انگیزه آدمها از رفتن به کافی شاپ و نوشیدن قهوه رو بررسی کنیم، بد نیست مدل سلسله مراتب نيازهای مازلو در این مورد تحلیل کنیم. شاید در نگاه اول تصور بشه که قهوه محصولیه که در راستای نیازهای فیزیولوژیک یعنی پایینترین سطح نیازهای مازلو قابل تحلیله. در حالیکه عملا این دانه مرموز به تمام سطوح نیازها ارتباط پیدا میکنه. مثلا خیلیها برای فرار از ترسها و ناامنیهای زندگی روزمره، به قهوه پناه میارن. یا کافی شاپ و دور هم قهوه نوشیدن برای خیلیها، بهترین فرصت برای دوستیابی و ابراز علاقه به نزدیکان هست. از طرفی گروهی دیگر از مردم، با انتخاب تلخترین یا خاصترین قهوهها به دنبال اثبات باکلاس بودن یا به روز بودن خود هستند (البته لطفا تعمیم ندید. عکس این قاعده لزوما صحیح نیست. هرکی اسپرسو دابل مینوشه، لزوما چنین هدفی نداره) . بعضیها هم با خرید تجهیزات حرفهای مرتبط با قهوه و ایجاد یک بار تخصصی در منزل یا محل کار و یادگیری مهارتهای خاص مثل لته آرت و… در صددند تا ضمن خلق یک دنیای جذاب، خلاقیت و نبوغ هنری خودشون رو سیراب کنند.
:تضاد انگیزشی
محیط کافی شاپ از طرفی با جاذبههای زیادی که داره، آدم رو تحریک میکنه به سفارش و خرید انواع نوشیدنی، کیکها و میان وعدههای خوشمزه. از طرفی برای برخی افراد، عذاب وجدان ناشی از خوردن غذاهای چرب، شکستن رژیم غذایی، مصرف بیش از حد کافئین اونها رو دچار سردرگمی و تردید میکنه که در روانشناسی به این حالت میگیم “تضاد انگیزشی”. برخی کافهها سعی می کنند با تکنیکهای جالبی این تضاد رو برطرف کنند. مثلا محصولات رژیمی، سالم یا کم ضرر پیشنهاد میدن، یا وزن فواید محصول رو از زیانش سنگینتر جلوه میدن. در تصویر میبینید که چطور یک کافه سعی کرده این تعارض رو برای مشتریانش در قالب یک شوخی بامزه رفع کنه. به نوشته روی تخته سیاه دقت کنید
:ترجمهاش میشه
"آدمهای لاغر رو راحتتر میدزدن، کیک بخورید، ایمن بمونید!"
اثر تله (دیکوی افکت)
این اصل جالب به این نکته اشاره داره که چطور مقایسه قیمتی بین چند محصول رقیب، روی انتخاب نهایی مشتری تاثیر میذاره. این اصل در کافیشاپها بعضا مورد استفاده قرار میگیره. از جمله در استارباکس. به این صورت که اگه مثلا برای یک محصول با دو سایز یا حجم کاملا متفاوت، قیمتهای متناسب داشته باشیم، افراد بسته به قدرت پرداخت یا میزان مصرف شون، ممکنه هر کدوم رو انتخاب کنند. اما طبیعتا خیلی به نفع کافی شاپ هست که شما سایز بزرگتر رو انتخاب کنید. چون میدونید که هزینه مستقیم قهوه نسبت به قیمتی که در یک کافی شاپ خوب پرداخت میکنید، ناچیزه. طبیعتا سایز بزرگتر سودش برای کافی شاپ خیلی بیشتره. حالا ببینید چه حقهای ممکنه بزنن. در این موارد میان به جای دو تا انتخاب سه تا انتخاب به شما پیشنهاد میکنند. انتخاب سوم سایز متوسط هست که حجمش خیلی کمتر از سایز بزرگه ولی قیمتشون بسیار نزدیکه. به شکل اسلاید بعد با دقت نگاه کنید.
در این موارد شما حواستون از سایز کوچیک کلا پرت میشه و تمرکزتون میره روی مقایسه سایز متوسط و بزرگ. بعد فکر میکنید که انتخاب سایز متوسط که کاملا احمقانه است. پس به احتمال خیلی زیاد، سایز بزرگ رو میخرید و تازه فکر میکنید که خیلی زرنگی کردید. غافل از اینکه گزینه سایز متوسط کلا نکته انحرافی بوده. اگه به یادگیری خطاهای ذهنی مثل این مورد علاقهمند هستید، پیشنهاد میکنم کتاب “نابخردیهای پیشبینی پذیر” رو بخونید یا پادکست خلاصه اش رو با اجرای جذاب آقای علی بندری بشنوید.
سه اصل جالب دیگه از دنیای پر رمز و راز قهوه وکافی شاپ با تمرکز بر تکنیکهای مارکتینگ و فروش
۱- روانشناسی رنگها در دنیای قهوه:
یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در رفتار مصرف کننده، رنگ مورد استفاده در محصول، بستهبندی، لیبل، لوگو، لباس رسمی کارکنان و سایر المانهای برند است. در تصویر زیر که البته فراتر از دنیای قهوه است، میبینید که هر رنگ نماد چه ویژگیهای احساسی و ادراکیه. حالا بهتر میشه درک کرد که چرا در محصول نسکافه از رنگ قرمز استفاده میشه و در استارباکس از رنگ سبز. اگه چرخه انگیزهها رو در سطرهای بالا خاطرتون باشه، اونجا اشاره کردم آدمها با انگیزههای متفاوتی پا به دنیای پرهیجان قهوه، این دانه اسرارآمیز میگذارند. رنگ قرمز نسکافه با هدف القاء هیجان، گرما و صمیمیت، جنبش و حرکت، جوانی مورد استفاده قرار گرفته. اگه دقت کرده باشین از رنگ قرمز در فست فودها به وفور استفاده میشه. چون رنگ قرمز این خاصیت رو داره که زود جذب میکنه و البته زود هم دفع میکنه. چیزی که دقیقا مناسب فضای فست فود است (و دقیقا به همین دلیل در رستورانهای سنتی و پاتوقی کمتر کاربرد داره)
اما رنگ سبز استارباکس میتونه به القاء حس سلامتی، رشد، آرامش و صلح کمک کنه. در واقع این رنگ به آدمهای خسته از اتفاقات یک روز سنگین، پیشنهاد میده که با ورود به کافی شاپ، به دنیای آرام و امن خودت برگرد. جایی برای ریفرش شدن و انرژی گرفتن. به دست آوردن تمرکز از دست رفته. بیخود نیست که در برخی کشورها استارباکس به سومین مکانی که هر فردی بهش مراجعه میکنه (بعد از منزل و محل کار) مشهور شده.
۲- The Peak-end Principle:
در ارتباطات تاکید بر این است که لحظه آغاز و پایان ارتباط از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و خاطره این لحظات به راحتی از ذهن پاک نمیشود. بر اساس اصل The Peak-end Principle ، آدمها تجربهای که در لحظات حیاتی و نیز پایانی کسب میکنند رو به خاطر میسپرند. بر این اساس یکی از اصول مهم در فروش این است که اگر میتوانید برای زمان خداحافظی با مشتری یک سورپرایز یا امتیاز (اتفاق خوب) غیر منتظره داشته باشید. مثلا استارباکس پس از بررسی نظرات مشتریان، متوجه شد دو عامل اونها رو کلافه میکنه. یکی لحظه ورود که برای سفارش دادن و یکی لحظه حساب کردن پای صندوق معطل میشوند. برای حل این مساله اولا سفارش تلفنی و اینترنتی رو قبل از مراجعه به کافه و ثانیا امکان پرداخت اینترنتی و بدون نیاز به مراجعه به صندوق رو بعد از صرف نوشیدنی اجرا کرد.
۳- اصل وحشت از دست دادن (FOMO):
آیا تا حالا شنیدید که درد از دست دادن دو برابر لذت به دست آوردن هر چیزی است؟ FOMO مخفف the Fear of Missing Out هست به معنای وحشت از دست دادن. در مارکتینگ برای فروش محصول، ضرب الاجلی برای خرید یک محصول جدید در نظر میگیرند و به شما تلقین میکنند که اگر همین حالا (یا در زمان محدودی که باقیمانده)، محصول رو تهیه نکنی، از کلی اتفاقات هیجان انگیز یا لذت و شیرینی خاص برای همیشه محروم میشی. تا حالا نمونهاش رو دیدید؟ مثلا استارباکس وقتی برای اولین بار محصول فراپاچینو رو عرضه کرد، از این تکنیک به خوبی بهره برد.
شما هم اگه مصداقهایی از هر یک از این سه تکنیک را تا حالا تجربه کردهاید، در کامنتها با ما در میان بگذارید.